مقاله ای از دکتراشکان انوری
مدیرعامل کمپانی بین المللی IRCAWEB LTD ، مدرس سئو گوگل،MBA،DBA
خیلیها عاشق افتتاح هستند! گشودن کارهای جدید، باز کردن راههای جدید، استارت حرکتهای نوین، اینها همه جزو کارهای پرسروصدا و جذاب هستند. کارهایی که توجه آدمها را به سمت خود جلب میکند و خیلیها به خاطر همین جلب توجه کردن عاشق افتتاح هستند.کار جدید همیشه جالب و دیدنی است. به ویژه در عصر حاضر که به یمن دسترسی به فناوریهای شبیهساز رایانهای، میتوان آرایش نهایی هر پروژهای را به صورت فیلم، تصویر و ماکتهای شبهواقعی و جاندار مشابهسازی کرد.
اما حقیقت این است که هیچ ماشینی فقط با داشتن استارت به مقصد نمیرسد و افتتاح یک پروژه به خودی خود باعث اتمام آن نمیشود. درست است که با شروع هر پروژه، کلی فرصت و سرمایه در اختیار متولی و صاحب پروژه قرار میگیرد، اما در نهایت همه انتظار پایانِ کار را دارند. تا کار به پایان نرسد کسی اتمام پروژه را قبول نمیکند.
کار نیمهتمام حتی اگر نود درصد آن انجام شده باشد، هرگز تمام شده محسوب نمیشود و شبیه غذایی است که نیمپز به حال خود رها شده باشد. کسی قادر به استفاده از آن نیست.
این مساله فقط محدود به یادگیری یک مهارت یا هنر خاص نیست. خیلیها به راستی کلکسیون کارهای نیمهتماماند. تحصیلات نیمهتمام، ورزشهای رها شده، رژیمهای ناقص، اهداف نیمهکاره، از شاخهبهشاخه پریدنهای بیشمار و… این اشخاص مصداق کامل صفت همهکاره و هیچکارهاند. عاشق جذابیت پنهان در استارت کارهای جدیدند. شیفته آنند که به چشم بیایند و به عنوان یکی از شاغلان آن حرفه و هنر جدید شناسایی شوند. از آن به بعد دیگر ادامه کار برایشان مهم نیست. به زبان سادهتر، اینکه کاری تمام شود و در حرفهای به مهارت برسند، برایشان اصلا اهمیتی ندارد. آنها به جای گواهی پایان کار و مدرک قبولی نهایی، ترجیح میدهند گواهی شرکت در کلاسها و کارگاههای آموزشی را به در و دیوار اتاقشان بچسبانند. همیشه هم به این میبالند که جراتشان بیشتر از بقیه بوده چون جسارت ورود به حوزههای جدید را داشتهاند و به کارهای متنوعتر و تازهتری دست زدهاند. اما حقیقت این است که هیچکس این افراد را جدی نمیگیرد و از همه مهمتر هیچ صاحب خردی به آنها کارهای جدی و حساس را نمیسپارد.
در حقیقت آدمها، یکدیگر را براساس مجموع کارهایی که به انجام رساندهاند شناسایی میکنند و وقتی حاصلجمع کارهای تمام شده یک نفر رقم قابلتوجهی نشود، کسی جرات نمیکند به او کار جدی پیشنهاد کند. انگار همه یک جورایی میدانند که از افراد نیمهتمام کاری برنمیآید. برداشت کلی این است که این اشخاص چون نتوانستهاند کار را جمع کنند پس آن را درست درک نکردهاند و به زبان ساده آن را نفهمیدهاند و کسی که کار را نفهمیده چگونه ممکن است شایستگی مسوولیتی را داشته باشد.
هر شخصی حاصل جمع کارهایی است که به اتمام رسانده است. مهم نیست این کارها کوچک باشند یا بزرگ. مهم این است که بهطور کامل و بینقص به پایان رسیده باشد.
اخیرا مد شده که خیلیها که توان اتمام رشته تحصیلی خود را نداشتهاند به همین نیمهتمام رها کردن رشته نیز افتخار میکنند. حتما عناوینی مثل دانشجوی نیمهتمام رشته پزشکی یا دانشجوی سال آخر مهندسی را زیاد شنیدهاید.
مثلا میگویند فلانی در رشته پزشکی درس میخواند اما به این دلیل یا آن بهانه، ترجیح داد درس را رها کند و به سراغ این کار متفاوت بیاید. همه گمان میکنند رها کردن یک شغل در نیمه راه جزو سوابق مفید شخص به حساب میآید، اما اولین چیزی که معمولا بعد از شنیدن این عنوان به ذهن خطور میکند این است که چرا این فرد به ظاهر توانمند نتوانسته هم درس را تمام کند هم به کار اصلیاش بپردازد؟
اگر او واقعا فردی توانمند است میتوانست هر دو کار را به انجام برساند. یعنی هم درسش را تمام کند هم در کار دوم خوش بدرخشد. در حقیقت هر کار نیمهتمامی که یک فرد در طول زندگی به صورت ناقص به حال خود رها میکند، لکه سیاهی است که بر برگه سفید سابقه حرفهای فرد مینشیند.
هر چه تعداد کارهای نیمهتمام شخصی بیشتر باشد تعداد این لکههای سیاه بیشتر میشوند و اثبات توانمندی و لیاقت شخص برای در دست گرفتن امور مهم و کلیدی مشکلتر میگردد.
این مقاله را میتوان طور دیگری نیز نوشت. به این صورت که: “حاصل جمع کارهای نیمهتمام و مشقهای نصفه و نیمه آدمها پشیزی هم ارزش ندارند.”
اگر کسی کار سنگین و ارزشمندی را با سروصدا و تلاش فوقالعاده شروع کرد، اما در نیمهراه نتوانست برآورد صحیحی از مشکلات و عوامل مزاحم داشته باشد و به دلیل ظهور موانع مختلف و به ظاهر غیرقابل پیشبینی از ادامه کار عاجز شد، این فرد حق ندارد با بهانه قرار دادن موانعی که غیرقابل پیشبینی بودهاند، کار قبلی را نیمهتمام به حال خود رها کرده و درخواست کار جدید کند.
در حقیقت باید قبل از استارت هر پروژه و فعالیت جدید، برای بخش اعظم موانع و مشکلات احتمالی راهکار و راه چاره پیشبینی گردد و از قبل احتمال بروز مشکلات غیرقابل پیشبینی برآورد شوند.
اگر مهندس راه و ساختمانی وسط رودخانهای خشک شده یک برج مسکونی درست کرد و با سرریز شدن یا شکستن نابهنگام یک سد یا ریزش یک باران شدید، سیلاب وارد سازه نیمهتمام او شد و تمام سرمایه و زحمت او به آب رفت، این جناب مهندس حق ندارد بگوید که تقصیری ندارد. او در همان اول کار باید حدس میزد که ساختن یک سازه در کمارتفاعترین قسمت مسیر رودخانه میتواند سیلابی سهمگین را برای آن ساختمان به همراه داشته باشد.
این مقاله میگوید: “اینکه بیحساب و کتاب و کورکورانه دل به دریا بزنیم و لقمههای بزرگتر از دهانمان برداریم و ادعای کارهای بزرگ را در بوق و کرنا کنیم، ولی بعد به دلیل ضعف و ناتوانی و فقر پول و نداشتن توان مدیریت از عهده ادامه و اتمام این کارها برنیایم، این نه تنها هنر نیست و نباید مورد تشویق قرار گیرد، بلکه برعکس، چنین فرد جسور و گستاخی که فرصتهای طلایی را با گرد و خاک به پا کردن تیره و تار میکند و امکان حضور افراد باعرضه را میگیرد، باید مجازات کرد و آنها را از حضور در پروژهها و فعالیتهای جدید محروم ساخت. هر کار نیمهتمام، هر پروژه ناقص، هر ساختمان نیمهکاره در حقیقت زخمی است بر چهره اجتماع و نشانگر آن است که در این بخش از جامعه، شخصی اجازه حضور و عرض اندام یافته که لیاقت و شایستگی این جایگاه را نداشته و با خراب کردن این پروژه و کار، در حقیقت فرصتی را سوزانده و امکان ظهور استعدادهای واقعی را از صاحبان حقیقی پروژه بازستانده است.
انسانها حاصلجمع کارهای تمامشده خود هستند و هیچ بهانهای در این میان قابل قبول نیست. کارهای نیمهتمام نیز نشاندهنده حضور آدمهایی است که توان انجام کار را نداشتهاند و به اشتباه کار را در دست گرفتهاند. هیچ دفاعی نیز در این میان پذیرفته نیست. اینکه به مرور زمان بسیاری از افراد از حق خود میگذرند و چشم خود را به روی اشتباهات و کارهای نصفه و نیمه دیگران میبندند، دلیل آن نمیشود که نیمهتمام رها شدن کارها به صورت یک عادت درآید. و برای شخصی که کاری را نصفه و ناقص رها میکند ارزش و اعتباری قایل شد. کار وقتی ارزش دارد که تمام شود. در غیر این صورت پشیزی ارزش ندارد.
این مقاله صریحا میگوید: “چیزی به نام ارزش نیمه و ناقص نداریم. چیزی به نام نصف مدال در هیچ مسابقهای به ورزشکارانی که مبارزه را به هر دلیلی نیمهکاره رها میکنند اهدا نمیشود. کسی که در پرونده خود کلکسیونی از کارهای ناقص و ناتمام دارد را نباید با سپردن فرصتها و مشاغل جدید جایزه داد و این تفکر که کار را شروع کن، تمام کردنش هر چه باداباد! اشتباهترین تفکری است که میتوان در ذهن جاری ساخت. یک انسان توانمند حتی برای مواقع سخت و بروز مشکلات غیرقابل پیشبینی هم باید برنامه و راهکار داشته باشد.”
البته دلیل عمده گره خوردن کارها و نیمهتمام ماندن آنها، غالبا بزرگ بودن بیش از حد آنهاست.
پیام این مقاله به صورت غیرمستقیم این است که یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است. یعنی اگر کسی بتواند در زندگی کارهای سبک و در حد وسع و توانایی را، با موفقیت به انجام برساند به مراتب موفقتر از کسی است که کارهای بزرگ را نیمهتمام به حال خود رها میسازد. با همین قیاس دانشآموزی که با نمره متوسط در یک رشته معمولی قبول میشود و در ادامه با نمره متوسط فارغالتحصیل میشود و پس از آن یک شغل متوسط در جامعه به دست میآورد، صد مرتبه شایستهتر و قابلاعتمادتر از دانشآموز به ظاهر نابغهای است که چون نمیتواند در درسی نمره خوب بگیرد حاضر است برگه امتحان را سفید بدهد و پیه مردودی و شکست را به تن بمالد، به امید اینکه در آینده با نمرهای عالی قبول شود. این دانشجو یا دانشآموز به جای اینکه مورد تحسین قرار بگیرد باید سرزنش شود و این رسم بدِ تحسین “نوابغ نیمهتمام” باید در سطح جامعه متوقف شود.
این مقاله تضمینی است صریح و روشن برای رسیدن به اهداف بزرگ. این مقاله میگوید کار را باید به اجزای خود تقسیم کرد و هر جزء را به فردی کاردان و متخصص در آن حوزه خاص سپرد. فردی که تجربه اجرا و از همه مهمتر اتمام پروژههایی در آن حد و قواره را داشته باشد. تنها در این صورت است که میتواند به هر کسی در حد قد و قواره استعدادش کار را سپرد و مطمئن بود که کار سرانجام نیکی پیدا خواهد کرد. راه سوم یادآور این ضربالمثل قدیمی فارسی است که:
کار را کِه کرد؟
آن که تمام کرد!
هر شخصی حاصل جمع کارهایی است که به اتمام رسانده است. مهم نیست این کارها کوچک باشند یا بزرگ. مهم این است که بهطور کامل و بینقص به پایان رسیده باشد
سرمایه گذاری روی خودت را شروع کن، ثروت و درآمدت را افزایش بده